سفرنامه

سفرنامه ژان شاردن

او جواهرفروش و جهانگرد فرانسوی بود که کتاب ۱۰ جلدی او سفرهای سِر ژان شاردن به عنوان یکی از بهترینِ کارهای پژوهشگران غربی دربارهٔ ایران و خاور نزدیک برشمرده می‌شود. او در ۲۲ سالگی نخستین سفر خود را آغاز کرد که در این سفر ۶ ساله (۱۶۶۴–۱۶۶۵م) ایران بیش از دیگر کشورها توجه او را به خود جلب نمود. در سفر دومش در سال۱۶۷۱م، خانم بازرگانی به نام لسکو او را همراهی می‌کرد، و سرانجام در تابستان ۱۶۷۳م به اصفهان رسیدند و تا سال ۱۶۷۷م در این شهر اقامت کردند. سپس به هندوستان رفته و پس از دو سال آنجا را به مقصد اروپا ترک کرد. این سفر آخرین سفر او به ایران بود. او لقب «تاجرشاه» را از شاه عباس دوّم دریافت کرده بود. او در سفرنامه خود که سال ۱۷۱۱م(بیش از سیصد سال پیش) در آمستردام چاپ شد از خُلقیات گرفته تا متراژ منازل و تنوع طبیعت در ایران مطلب نوشت. همچنین شاردن نخستین فرانسوی بود که در سفرنامهٔ خود از فردوسی و شاهنامه و برخی دیگر از شاعران ایرانی و آثار آنها یاد کرد و اگر چه اطلاعاتش در این خصوص ناقص بود، ولی توجه جامعهٔ ادبی فرانسه را به ادبیات فارسی جلب کرد. وی در سال 1713م در سن 69 سالگی در حوالی لندن درگذشت.

برگی از سفرنامه ژان‌شاردن
به اعتقاد من میان ھمه سرزمینھای گسترده دامن خاورزمین، خواه از نظر دیدن بدایع و شگفتی‌ھا و معرفت به معارف، وخواه از جھت تحصیل سود مادی، که مورد توجه ملل دور قرار گرفته، ایران از ھر جھت در مقام اول است. زیرا ھوای این کشور بسیار ملایم و معتدل و پاکیزه است؛ مردمانش روشن‌اندیش و باھوشند؛ از نظر روح و احساس و تفکر به ما اروپاییان از اقوام دیگر نزدیکترند.
در این سرزمین بسیار چیزھای خوب یافته می‌شود که در دیگر کشورھای مشرق زمین نظیر آنھا نیست. دربارۀ ھوای ایران اغراق نیست اگر بگویم در سراسر گیتی ھوای کمتر کشوری به صافی و روشنی و پاکیزگی و سلامت ھوای ایران وجود دارد. به تحقیق می‌توان باور کرد که ھوای ایران در بیشتر نقاط کشور کاملاً خشک است، زیرا در این سرزمین دریاچه‌ھای پھناور و رودخانه‌ھا و شط‌ھای پرآب وجود ندارد تا گرمای خورشید آب آنھا را تبخیر و در فضا پراگنده کند.
معمولا عرض جغرافیایی ھر محل، بیش از عوامـل دیگر در سردی و گرمی آن اثر دارد، اما در ایران این عامل قطعیت ندارد، بلکه فرورفتگی‌ھا و برجستگی‌ھا، به سخن دیگر پست و بلندی‌ھای تند در تغییر ھوای این کشور تأثیر و دخالت زیاد دارد. به‌طور کلی می‌توان گفت جز در مناطق جنوبی و شمالی ھوای ایران سرد است. مردم تندرست و خوش‌بنیه‌اند، رنگ چھره‌شان سرخ و سپید و زیباست. زن و مرد رشید و نیرومندند، و بدنشان خوش‌تراش می‌باشد؛ و چون میان محیطزیست و نیروھای فکری، و خصایص روحی و جسمی مردمان ھر منطقه روابط خاصی در میان است، می‌توان باور کرد که مردمان ایران ظریف طبع، ھوشمند، نازک خیال، مصلحت‌نگر و عاقبت اندیشند. زود فھم، محتاط و دارای قوۀ تمیز و تشخیص می‌باشند؛ و با اینکه از یکسو با عثمانی و از دگر سو با ھند ھمسایه‌اند، نه مانند عثمانی‌ھا خشن و درنده‌خو، و نه ھمانند ھندیان زود باور و کم‌فکر می‌باشند. ایرانیان فکر روشن، طبع ملایم، و قابلیت تمـدن‌پذیری و شھرنشینی دارند…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *